معنی از آثار همینگوی

حل جدول

از آثار همینگوی

کلبه سرخپوستان

کلبه سرخ پوستان


اثر همینگوی

سه داستان و ده شعر
در زمان ما
مردان بدون زنان
برنده هیچ نمی‌برد
خورشید همچنان می‌دمد
وداع با اسلحه
مرگ در ساعت یک بعدازظهر
تپه‌های سبز آفریقا
داشتن و نداشتن
ستون پنجم و چهل و نه داستان کوتاه
زنگ‌ها برای که به صدا درمی‌آیند
بهترین داستان‌های جنگ تمام زمان‌ها
در امتداد رودخانه به سمت درخت ها
پیرمرد و دریا
مجموعه اشعار
شکست ناپذیر
پاریس جشن بیکران
عیش مدام
ضیافت سیار
با نام ارنست همینگوی
داستان‌های کانزاس سیتی استار
جزایر در طوفان
باغ عدن (رمان ناتمام)
حقیقت در اولین تابش
تابستان خطرناک
برف های کلیمانجارو

تپه‌های سرسبز آفریقا


نام همینگوی

ارنست


ارنست همینگوی

برنده نوبل ادبیات در سال 1954 میلادی

نویسنده اثر وداع با اسلحه

نویسنده مشهور آمریکایی

فرهنگ عمید

آثار

نشانه‌ها،
* آثار عِلوی: [قدیمی] پدیده‌های هواشناسی، مانند رعدوبرق، صاعقه، باران، برف، و باد، کائناتِ جَو،
* آثار سِفلی: پدیده‌های زمین‌شناسی، مانند چشمه‌ها، آتش‌فشان‌ها، کوه‌ها، و معادن،

سخن بزرگان

ارنست همینگوی

انسان برای پیروزی آفریده شده است؛ او را می توان نابود کرد، اما نمی توان شکست داد.

تو برای برآورده شدن آرزوی خودت بکوش و بگذار دیگران هم به آرزوی خود برسند.

زنها جنگ را شروع می کنند و مردها آن را ادامه می دهند.

هر کس در دنیا باید یکی را داشته باشد که حرفهای خود را به او بزند؛ آزادانه و بدون رودربایسی و خجالت. به راستی انسان از تنهایی دق می کند.

ستاره ی بخت هیچ کس شوم نیست؛ این ما هستیم که آسمان را بد تعبیر می کنیم.

تنها شجاعت است که انسان را از نادانی زندگی و خواری مرگ می رهاند.

هیچ گلی عطر، رنگ و زیبایی مادر را ندارد.

لغت نامه دهخدا

آثار

آثار. (ع اِ) ج ِ اَثَر و اِثْر. نشانه ها. علامات. چیزها که از کسی بر جای ماند. آسال:
ای فخر آل اردشیر ای مملکت را ناگزیر
ای همچنان چون جان و تن آثار و افعالت هژیر.
دقیقی.
چنین کنند بزرگان چو کرد باید کار
چنین نماید شمشیر خسروان آثار.
عنصری.
آن رسوم و آثار ستوده هیچ جای نیست. (تاریخ بیهقی). پادشاهان را چون نیکوسیرت و نیکوآثار باشند طاعت باید داشت. (تاریخ بیهقی).
آنکه آثار همتش بسته ست
گردن دین و ملک را زیور.
مسعودسعد.
و تو اگرچه مراد خویش مستور میداشتی من آثار آن میدیدم. (کلیله و دمنه). و یکی از آثار باقی آن پادشاه حضرت بغداد است. (کلیله و دمنه). آنچنان آثار مرضیه و مساعی حمیده که در تقدیم ابواب عدل و سیاست سلطان ماضی... ابوالقاسم محمود است. (کلیله و دمنه). آثار و دلائل آن حیرت می بینم. (کلیله و دمنه). آنگاه در آثار و نتائج علم طب تأملی کردم. (کلیله و دمنه). || احادیث و اخبار مأثوره. سنن. واهل حدیث آنچه را که از پیغمبر مأثور است خبر و آنچه را از صحابه منقول است اثر گویند. || لوازمی که معلل بیک چیز باشند یعنی علت آنها یک چیز باشد. (تعریفات میرسید شریف). || ج ِ ثأر، به معنی خونخواهی، کینه جوئی.
- آثار سفلی، آثار طبایع و عناصر چهارگانه.
- آثار علوی، اثرهای افلاک و کواکب.


بزرگ آثار

بزرگ آثار. [ب ُ زُ] (ص مرکب) آنکه اثر عظیم و مهم دارد.دارنده ٔ آثار عظیم. با نشانه های نامور:
آفرین بر یمین دولت باد
آن بلنداختر بزرگ آثار.
فرخی.

فرهنگ فارسی آزاد

آثار

آثار، کره ء آتش و فلک (به اَثِیْر مراجعه شود.) ایضاً جمع اَثَر میباشد،

فرهنگ فارسی هوشیار

بزرگ آثار

دارنده آثار عظیم ومهم

فرهنگ معین

آثار

[ع.] (اِ.) جِ اثر؛ نشانه ها.

معادل ابجد

از آثار همینگوی

851

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری